Sunday, July 7, 2013

غرق شدن

تا به حال غرق شدن را لمس کرده اید ؟!
غرق شدن در آب ، یا در قسمت های عمیق زندگی ؟
فرقی نمیکند ، هر دو شبیه هم اند
زمانی که انسان در حال غرق شدن است ، هر ثانیه برایش یک عمر میگذرد
تک تک سکانس ها جلوی چشمانت رژه می روند ، 

رنگی ، با کیفیت ، بدون کم و کاستی
زمان غرق شدن " امید " ، هم  یارت می شود و هم دشمن ات !
نه میگذارد غرق شدن را بپذیری ، نه می تواند کمکی به تو بکند ..
چیزی شبیه برخ میشود ، امیدت کم کم ته نشین میشود اما همچنان زنده است
تو نیز کم کم به انتهای همه ی سکانس های تلخ و شیرین زندگی ات میرسی ..
ناگهان دستی می آید و دستت را میگیرد !
امید زنده میشود، جان میگیرد، چشم و چالش باز میشود، رنگ و رویش باز میشود
امید به زنده بودن و غرق نشدن از هر زمانی برایت بیشتر میشود
اما امان از ترس ، امان ..
ترسی بر تو شروع به وزیدن میکند ، 

آنقدر تند میوزد که ناگهان همه ی وجودت را در بر می گیرد
ترس از اینکه نکند این دست نیمه راه دستت را ول کند 

و تو دوباره شروع به غرق شدن بکنی !
برای کسی که مرگ را تا حد زیادی قبول کرده است،سخت است دوباره زنده شدن !
برای همین می ترسی ، می ترسی و باز هم می ترسی ...
غرق شدن به خودی ِ خود آنقدر ترسناک نیست ،
اما وقتیکه دستت را کسی بگیرد و امید به نجات پیدا کنی ،
آنگاه غرق شدن دیگر برات وحشتناک خواهد بود ...

No comments:

Post a Comment