Buried
Wednesday, December 21, 2011
شب یلدا
یــلــدا یــعــنــی ،
یــکــــ شــب تــنــهــایــیِ بــیــشــتــر ..
Tuesday, December 13, 2011
خستگی
خستگی اون پیرزنی که با یه زنبیل پُــر روی پله ی در یه خونه نشسته !
همون خستگی !
..
از آدم هایی که به هرچی میگن اعتقاد دارن بترسین
خیلی خطرناکن !
بغض
من آدمی رو میشناسم با آهنگ شیش و هشت هم
بغض ش
میترکه !
من
من یه
درد
بودم
که به مرور زمان ، دست و پا ، ریش سیبیل در آوردم ..
Sunday, December 4, 2011
زمستان
عصر های زمستون وقتی میخوابید و بیدار میشید ،
دنیا براتون دقیقن
یه دمویی از جهنمه
!
ایران
خداوند ما را
چکنویس
کرد و سپس موفق شد
جهانی زیبا
بیافریند ..
کتاب
یکی از کتاب های قدیمی درسیم رو میخواستم بدم به رفیقم ،
بازش کردم یه نگاهی همینجوری بش بندازم ، وسطای کتاب رو یه صفحه نوشته بودم :
این همه سال گذشت ، باز حالت همینجوریه ؟ دیدی بهت گفتم ، متاسفم
کتاب رو بستم
:|
وسایل اتاقم ، زبون نفهم ترین وسایل اتاق دنیان !
قبل حموم رفتن بهشون گفتم جابه جا بشین ،
برگشتم دیدم همینجوری عین گاو واستادن منو نگاه می کنن !
Newer Posts
Older Posts
Home
Subscribe to:
Posts (Atom)