Saturday, April 30, 2011
لــیــاقــت ..
لياقت مردانی که بکارت را معيار ارزش ميخوانند
همان دوشيزه ايست با دلی فاحشه و تناسلی بــکــر ...
همان دوشيزه ايست با دلی فاحشه و تناسلی بــکــر ...
Thursday, April 28, 2011
Tuesday, April 26, 2011
رویش ..
برهـنه ، خيس و گرسنه به دنــيــا آمــديــم ...
و پــس از آن اوضاع بــه مــراتب بــدتــر شــــد ...اشتراکـــ ــــ در Buried
Sunday, April 24, 2011
کاش میفهمیدی !
کاشکی میفهمیدی
آنکه برای بدست آوردن محبتت
حاضر است
تنش را به تو بسپارد
فاحشه نیست ،
و آنکه
برای به دنبال خود کشاندنت
تنش را از تو میدزدد
باکره نیست ...
آنکه برای بدست آوردن محبتت
حاضر است
تنش را به تو بسپارد
فاحشه نیست ،
و آنکه
برای به دنبال خود کشاندنت
تنش را از تو میدزدد
باکره نیست ...
Wednesday, April 20, 2011
سیاست یعنی چی ؟!
یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه : پدر جان ، لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی ؟
پدرش فکر می کنه و می گه : بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی .. من حکومت هستم ، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم. مامانت جامعه هست ، چون کارهای خونه رو اون اداره می کنه !
کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست ، چون از صبح تا شب کار می کنه و هیچی نداره ..
پدرش فکر می کنه و می گه : بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی .. من حکومت هستم ، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم. مامانت جامعه هست ، چون کارهای خونه رو اون اداره می کنه !
کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست ، چون از صبح تا شب کار می کنه و هیچی نداره ..
تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی ...
داداش کوچیکت هم که دو سالش هست ، نسل آینده است ...
امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی !
پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره ، می ره به اتاق برادر کوچیکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی خرابي خودش دست و پا می زنه ، میره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه ...
پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره ، می ره به اتاق برادر کوچیکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی خرابي خودش دست و پا می زنه ، میره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه ...
می ره تو اتاق کلفت شون که اون رو بیدار کنه ، می بینه باباش توی تخت با کلفت شون خوابیده و ....!!
می ره و سر جاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه ..
فردا صبح باباش ازش می پرسه : پسرم ! فهمیدی سیاست چیست ؟
فردا صبح باباش ازش می پرسه : پسرم ! فهمیدی سیاست چیست ؟
پسر می گه : بله پدر ، دیشب فهمیدم که سیاست چی هست...
سیاست یعنی اینکه حکومت ، ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو می ده ، در حالی که جامعه به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی تونه جامعه رو بیدار کنه ، در حالی که نسل آینده داره توی گه خودش دست و پا می زنه !
Tuesday, April 19, 2011
Saturday, April 16, 2011
زمــان
هیچ چیز با گذشت زمان ساده تر نمی شود ...
فقط ما خسته تر می شویم ...
و پذیرش چیزها برایمان آسان تر می شود !Friday, April 15, 2011
Thursday, April 14, 2011
Tuesday, April 12, 2011
Sunday, April 10, 2011
جاذبه ..
آویخته ای از آسمان ،
و آویخته ام از لب هایت ،
جاذبه طفلی ست ،
که حالا حالا ها ،
عقلش به بوسه های تو ،
قد نمی دهد ...
نیما تقوی
من و تو ..
مثل بادکنک به دست کودکی ،
هر جا میروی با یک نخ به تو وصلم ،
نـــخ را که قطع کنی میروم پیش خدا ...
Saturday, April 9, 2011
Thursday, April 7, 2011
Wednesday, April 6, 2011
Tuesday, April 5, 2011
Monday, April 4, 2011
Subscribe to:
Posts (Atom)