Monday, March 5, 2012

زمستان

یه بار زمستون یادمه برف اومده بود ، رفته بودیم دو تایی برف بازی
موقع برگشت یه تاکسی جلو پامون ترمز زد ، گفت بیاین بالا که خیلی سرده
برگشت گفت مرسی ، اصن اومدیم که قدم بزنیم ، راننده تاکسی یه تبسم کرد
بعد برگشت به من گفت قدرشو بدون ،
دیشب اتفاقی نشستم تو همون تاکسی ، پیرتر شده بود ، منو اصن نشناخت
موقع پیاده شدن بهش گفتم من حرفت رو گوش کردم ، اما اون گوش نکرد
راننده فقط نگام کرد ..

No comments:

Post a Comment