Sunday, November 1, 2015

56 هفته

گاهی اوقات از روی بیکاری به عکس های قدیمی نگاه میکنم ، اولش فقط برای چند دقیقه است ، شاید از روی بیکاری و شاید هم از روی بی حوصله گی ، اما وقتیکه به هوش می آیم میبینم ساعت هاست لابه لای خروارهاخروار عکس دارم غلت میزنم
 

اینستاگرام از همان ابتدا بنای تاریخ نگاری عکس هایش را بر حسب هفته گذاشت ، انگار میدانست که تاریخ دقیق یک عکس را دانستن برای آدمی تا چه اندازه میتواند خرد کننده و دردناک باشد ، البته اینکه میگویم دردناک را صرفا زمان باید برایتان ثابت کند ، انگار اینستاگرام از همان ابتدا میدانست که آدم ها آنقدر جنبه و دوام ندارند که بدانند خاطراتی که حالا در گورهای دسته جمعی خوابیده اند تا چه اندازه میتوانند بُرنده و تیز باشند

چند شب پیش ، درست در لحظه ای که دست به هر کاری میزدم که بتوانم لحظه ای زودتر از شب گذشته به  استقبال خواب بروم در اینستاگرام عکس های قدیمی را وارسی میکردم ، عکس هایی که دست رنج روزهای خوبِ سال های دور بود ، در میان همه ی آن عکس ها یک عکس برایم بی نهایت تامل بر انگیز بود ،  عکس تقریبا مربوط میشد به 56 هفته ی پیش ، از لباسی که بر تن دارم میتوان فهمید که اواخر شهریور است ، آن روز را خوب به یاد دارم ، صبحی بود آفتابی با تابش به اندازه ی آفتاب ، از آن آفتاب هایی که وادارت میکند که هوا را بی وقفه تحسین کنی ، از آن هوا هایی که اشتهای عکاسی کردن را درونت زنده میکند ؛ از آن صبح هایی که یکی اش را داشتن کافی است تا کل هفته را با بشکن و وارو سر کنی
از تمام وجنات عکس میتوان فهمید که به تمام آدم های داخل عکس خیلی خوب و خوش گذشته است ، انگار که همه یشان متفقول قول قبول دارند که یکی از بهترین صبح هایی است که میتوانستند در زندگی شان شروع اش کنند  
 

حال 56 هفته گذشته است ، 56 هفته ی ناقابل  
من به این فکر میکنم دنیا دارد به کجایش می رسد که آدمی برای این همه تغییر ، برای این همه وارونگی ،  برای این همه دوری ،  برای این همه غریبگی ،  برای این حد باور نکردنی فراموشی فقط 56 هفته را لازم دارد ، 56 هفته ی ناقابل
میدانی فکر میکنم گاهی برای اینکه بدانیم و بفهمیم زندگی و سرنوشت چقدر بی رحم و غیر قابل تصور است لازم نیست به سونامی فلان کشور نگاه کنیم ، لازم نیست فاجعه ی گسل های بزرگ در آن سوی دنیا را زیرو رو کنیم ، میدانی فکر میکنم تنها کافی است گذر زمان و تغییر روابط و آدم ها را بگذاریم در یک طرف معادله ی ذهنمان و بعد این را بفهمیم که زندگی گاهی تا اندازه میتواند قصی القلب و باورنکردنی رفتار کند
فکر میکنم آنجایش برای آدمی دردناک تر جلوه کند که برای این مقدار تغییر و دگرگونی فقط 56 هفته لازم بود ، فقط 56 تا
وقتی به عکس و چهار نفر داخل عکس نگاه میکردم حس های زیادی به سراغم آمد
 

اما عجیب ترین و نادر ترین حسی را که داشتم تجربه میکردم حسی بود شبیه این که فکر میکردم این عکس از همان اول هم وجود نداشته است ، طوری که انگار عکس را با یک برنامه ی ادیت ساخته باشند یا مثلا عکسمان از دنیای موازی دیگری به اینجا رسیده باشد آنقدر که حجم زیاد تغییرات مرا دچار سرگیجه کرده بود
میدانی بنظرم هیچ چیز به اندازه این نمیتواند بد و ویران کننده باشد که روزی یک عکس
فقط و فقط یک عکس
به تو ثابت کند که هیچوقت نمیتوانی روی آدم ها حساب کنی ، حتی به اندازه 56 هفته
پنجاه و شش هفته ی ناقابل
همین.



#‏پویان_اوحدی‬ ‪#‎BuriedP‬ ‫#‏اینستاگرام‬ : https://instagram.com/pouyan.ohadi/ ‫#‏کانال_تلگرام‬ : www.telegram.me/PouyanOhadi

No comments:

Post a Comment